ریشه:زندگینامه کوروش قسمت آخر
ای آنکه از تبار پاکانی
به وطنت ایران افتخار میکنی ، و این درست است
اما آیا آنگونه خواهی بود و خواهی زیست که کشورت نیز به وجودت افتخار کند
تاکنون در این راه چه کرده ای ؟
ای آنکه از تبار پاکانی
زندگینامه کوروش کبیر فصل 3
قسمت آخر
● درگذشت کوروش
مرگ کوروش نیز چون تولدش به تاریخ تعلق ندارد. هیچ روایت قابل اعتمادی که
از چگونگی مرگ کوروش سخن گفته باشد در دست نداریم و لیکن از شواهد چنین
پیداست که کوروش در اواخر عمر برای آرام کردن نواحی شرقی کشور که در جریان
فتوحاتی که او در مغرب زمین داشت ناآرام شده بودند و هدف تهاجم همسایگان
شرقی قرار گرفته بودند به آن مناطق رفته است و شش سال در شرق جنگیده است.
بسیاری از مورخین ، علت مرگ کوروش را کشته شدنش در جنگی که با قبیله ی
ماساژتها ( یا به قولی سکاها ) کرده است دانسته اند. ابراهیم باستانی
پاریزی در مقدمه ای که بر ترجمه ی کتاب ? ذوالقرنین یا کوروش کبیر ? نوشته
است ، آنچه بر پیکر کوروش پس از مرگ می گذرد را اینچنین شرح می دهد :
سرنوشت جسد کوروش در سرزمین سکاها خود بحثی دیگر دارد. بر اثر حمله ی
کمبوجیه به مصر و قتل او در راه مصر ، اوضاع پایتخت پریشان شد تا داریوش
روی کار آمد و با شورش های داخلی جنگید و همه ی شهرهای مهم یعنی بابل و
همدان و پارس و ولایات شمالی و غربی و مصر را آرام کرد. روایتی بس موثر هست
که پس از بیست سال که از مرگ کوروش می گذشت به فرمان داریوش ، جنازه ی
کوروش را بدینگونه به پارس نقل کردند.
شش ساعت قبل از ورود جنازه به شهر پرسپولیس ( تخت جمشید ) ، داریوش با
درباریان تا بیرون شهر به استقبال جنازه رفتند و جنازه را آوردند.
نوازندگان در پیشاپیش مشایعین جنازه ، آهنگهای غم انگیزی می نواختند ، پشت
سر آنان پیلان و شتران سپاه و سپس سه هزارتن از سربازان بدون سلاح راه می
پیمودند ، در این جمع سرداران پیری که در جنگهای کوروش شرکت داشته بودند
نیز حرکت می کردند. پشت سر آنان گردونه ی باشکوه سلطنتی کوروش که دارای
چهار مال بند بود و هشت اسب سپید با دهانه یراق طلا بدان بسته بودند پیش می
آمدند.
جسد بر روی این گردونه قرار داشت. محافظان جسد و قراولان خاصه بر گرد جنازه
حرکت می کردند. سرودهای خاص خورشید و بهرام می خواندند و هر چند قدم یک
بار می ایستادند و بخور می سوزاندند. تابوت طلائی در وسط گردونه قرار داشت.
تاج شاهنشاهی بر روی تابوت می درخشید ، خروسی بر بالای گردونه پر و بال
زنان قرار داده شده بود ? این علامت مخصوص و شعار نیروهای جنگی کوروش بوده
است. پس از آن سپهسالار بر گردونه جنگی ( رتهه ) سوار بود و درفش خاص کوروش
را در دست داشت. بعد از آن اشیا و اثاثیه ی زرین و نفایس و ذخایری که
مخصوص کوروش بود ? یک تاک از زر و مقداری ظروف و جامه های زرین ? حرکت می
دادند.
همین که نزدیک شهر رسیدند داریوش ایستاد و مشایعین را امر به توقف داد و
خود با چهره ای اندوهناک ، آرام بر فراز گردونه رفت و بر تابوت بوسه زد ؛
همه ی حاضران خاموش بودند و نفس ها حبس گردیده بود. به فرمان داریوش دروازه
های قصر شاهی ( تخت جمشید ) را گشودند و جنازه را به قصر خاص بردند. تا سه
شبانه روز مردم با احترام از برابر پیکر کوروش می گذشتند و تاجهای گل نثار
می کردند و موبدان سرودهای مذهبی می خواندند.
روز سوم که اشعه ی زرین آفتاب بر برج و باروهای کاخ باعظمت هخامنشی تابید ،
با همان تشریفات جنازه را به طرف پاسارگاد ? شهری که مورد علاقه ی خاص
کوروش بود ? حرکت دادند. بسیاری از مردم دهات و قبایل پارسی برای شرکت در
این مراسم سوگواری بر سر راهها آمده بودند و گل و عود نثار می کردند.
در کنار رودخانه ی کوروش ( کر) مرغزاری مصفا و خرم بود. در میان شاخه های
درختان سبز و خرم آن بنای چهار گوشی ساخته بودند که دیوارهای آن از سنگ
بود.
هنگامی که پیکر کوروش را به خاک می سپردند ، پیران سالخورده و جوانان دلیر ،
یکصدا به عزای سردار خود پرداختند. در آرامگاه مسدود شد ، ولی هنوز چشمها
بدان دوخته بود و کسی از فرط اندوه به خود نمی آمد که از آن جا دیده
بردوزد. به اصرار داریوش ، مشایعین پس از اجرای مراسم مذهبی همگی بازگشتند و
تنها چند موبد برای اجرای مراسم مذهبی باقی ماندند
شنبه 19 بهمن 1392 - 11:03:34 AM