×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

ریشه:زندگی در مریخ2027

× در جهان فرمان کوروش اولین منشور بود سر به تعظیمش، سراسر بابل و آشور بود سینه اسپارت را تا قلب یونان چاک کرد پشت بخت النصر راسائیده و بر خاک کرد ما از اسلاف همان خونیم و از آن ریشه ایم پاسدار نام پاک پارس تا همیشه ایم
×

آدرس وبلاگ من

risheh.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/ramtin_t

سروده ای از خانم توران بهرامی ( شهریاری )

کنون گویمت رویدادی دگر
زتاریخ دیرین این بوم و بر
چو اسکندر آمد به ملک کیان
یکی گرد فرمانده قهرمان
به ایرانیان داد درس وطن
در این ره گذشت از سرو جان و تن
که فرزند نام آور میهن است
مر آن شیر دل آریو برزن است
چو اسکندر آهنگ ایران نمود
همه آگهان را هراسان نمود
جهانگستری فکرو سودای او
جهانگیری اندیشه و رأی او
چو موج شتابنده می راند پیش
بشد کار دارا به سختی پریش
سرانجام دارا در آمد زپا
از این بار شد پشت ایران دوتا
بسی شهر ها را سکندر گشود
به جز پارس ، چون راه دشوار بود
گذرگاه او تنگه ای بود تنگ
دو سویش همه صخره و کوه و سنگ
همه سنگ ها بود ره ناپذیر
همه صخره هایش کهن سال و پیر
در آن تنگه سردار ایران سپاه
بر اسکندر و لشکرش بست راه
چو کوهی سر افراشت بر آسمان
که تا ره بود بسته بر دشمنان
پس از روزها پایداری و جنگ
پس از هفته ها کارزار و درنگ
سکندر نیارست از آن ره گذشت
بکارش فرومانه و در مانده گشت
سرانجام فکری سکندر نمود
پی چاره تدبیر دیگر نمود
بگفتا به سردار ایران سپاه
که بگذر زپیکار و بگشای راه
ببخشم ترا بر همه مهتری
از این پس تو سردار اسکندری
ولی آریو برزن پاکدل
پی پاس این خاک و این آب و گل
به اسکندر از خشم پاسخ نداد
چو کوهی فراروی او ایستاد
سرانجام ، نابخرد گمرهی
به دشمن نشان داد ، دیگر رهی
چو اسکندر از تنگه آمد فراز
زنو آریوبرزن چاره ساز
گران پا تر از صخره های بلند
بپا ایستاد اندر آن ، تنگ ، بند
بدینگونه ره بر سکندر ببست
بر او آشکار و مسلم شکست
بدانست جز مرگ در پیش نیست
و را تا عدم یک قدم بیش نیست
چو نزدیک شد لحظه واپسین
به میدان آورد گفت این چنین :
(( بدان ای سکندر پس از مرگ من
پس از ریزش آخرین برگ من
توانی گشایی در پارس را
نهی بر سرت افسر پارس را
به تخت جم و کاخ شاهنشهان
قدم چون نهی بادگر همرهان
مبادا شوی غره از خویشتن
که ایران بسی پرورد همچو من
چو اسکندر این جانفشانی بدید
سر انگشت حیرت به دندان گزید
به آهستگی گفت با خویشتن
که اینست مفهوم عشق وطن
اگر چند آن آریا مرد گرد
پی پاس ایران زمین ، جان سپرد
ولی داد درسی به ایرانیان
که در راه ایران چه سهل است جان !

چهارشنبه 21 شهریور 1391 - 5:25:33 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


زندگی در مریخ2027


ریشه:انتخاب


ریشه:مسمومیت دارویی


ریشه:زنگ خطر


ریشه:استر افسانه یا واقعیت؟


ریشه:خرم یا استر؟


ریشه:بنیانگذاز جنگهای پارتیزانی


ریشه:زالو درمانی


ریشه:شیزوفرنی


ریشه:عشق باور نکردنی در قبر


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

329313 بازدید

202 بازدید امروز

172 بازدید دیروز

875 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements